ربُّ الارض ، امام الارض
به نام صاحب عصر ؛
به نام شاهد دهر ؛
به نام قایم فجر
به نام پروردگار هستی ، چشمه عشق و مستی
به حقّ غیب الوجود به حقّ سرّ السجود
زکــاف کرب و بلا ز نای دشت نوا
به غمزه ای زینبی :
این بار بوی نرگس از سرزمین وحی است
مسیح در رکاب است آماده باد و باران ...
این بار شاه خلقت در دیده و عیان است
زیرا معارف عشق در جوف سینه ها هست ...
معنای بقیه الله، فراتر ازمفهوم عام،به معنای باقی مانده خداست . باء او، باء بسم الله قرآن است و قاف او کل قرآن ؛ واشاره به قله قاف دارد چرا که در زیارت حضرت بقیه الله می خوانیم : السلام علیک یا شریکه القرآن ؛ و یای او، یای حسین است که همانا مهدی حسینی است .
بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین؛ که خیردر این آیه همان کوثر فاطمی است .امام ثانی عشر یعنی حضرت بقیه الله شاخصه فاطمی دارد و ایشان نیز مادری است و اسوه حسنه برای او مادرش فاطمه است . لقد کان لی فی ابنه رسول الله اسوه حسنه؛
بقیه الله برای چه کسانی خیر است ؟ کسانی که مومن هستند و به غیب ایمان آوردند. الذین یومنون بالغیب که غیب نیزحضرت بقیه الله است
و در هنگامه ظهور حضرت شعار یا لثارات الحسین را سر می دهند؛چرا که شاخصه ایشان حسینی بودن است و اولین زمزمه شان إن جدی الحسین قد قتلوه عطشانا است و به فرموده خودش هر صبح و شام بر جد غریبش حسین می گرید. پس نشانه مومن بودن و ایمان به غیب داشتن ،حسینی بودن است وزمانی مهدوی خواهیم شد که حسینی شویم و بقیه الله برایمان خیر می شود .
شد زکف صبر وقرارم طاقت دوری ندارم
در رهش چشم انتظارم «ای خدا مهدی نیامد»
دل همی سوزد زداغش چون شقایق های باغش
از کجا گیرم سراغش «ای خدا مهدی نیامد»
نیست جز او گفت وگویم هر طرف در جستجویم
سوزم وهر لحظه گویم «ای خدا مهدی نیامد»
ای شب،ای مه،ای ستاره، شدزغم دل پاره پاره
ورد من باشد هماره «ای خدا مهدی نیامد»
در غم عشقش بنالم همدم آه وفغانم
هست از آن ورد زبانم «ای خدا مهدی نیامد»
جلوه اش هر دیده جوید راه عشقش دل بپوید
کعبه هم هر لحظه گوید «ای خدا مهدی نیامد»
گل جمالش را ستاید سرو سر بر خاک ساید
در چمن بلبل سراید «ای خدا مهدی نیامد»
تا به کی این بی قراری در غمش بی اختیاری
تا به کی گویم به زاری «ای خدا مهدی نیامد»
آه آه از درد هجران آه از دوریّ جانان
صبرمن آمد به پایان «ای خدا مهدی نیامد»
هست وصلش آرزویم در صفاومروه جویم
در طواف کعبه گویم «ای خدا مهدی نیامد»
دل چو گل خواهد شکفتن مژده ی وصلش شنفتن
تا به کی بایست گفتن «ای خدا مهدی نیامد»
انس با او که یادش شیرین است
انگیزههاى انس
یکى از نعمتهاى بزرگ خداوند به انسان، این است که پنجره آشنایى با خویش را بر روى او گشوده است و انسانها مىتوانند با آفریننده و ادارهکننده و کمالبخشِ عالم و آدم، گفتگو کنند و نیازها، مشکلات، موفّقیتها و شکستهاى خویش را بدون واسطه با او در میان بگذارند. ارتباط و گفتگوى فرزندان آدم با هستى بخشِ مهربان و آگاه و توانا، براى او شیرین، زیبا و دیدنى است. در دعاى زیباى جوشنکبیر - که مؤمنان، هزار نام و صفت خدا را زمزمه مىکنند -، چنین آمده است:
یا من ذکره حُلوٌ!(1) اى که یاد او شیرین است!
و امیرمؤمنان، در نهج البلاغه چنین با خداى خویش راز و نیاز مىکند:
الهى! تو بهترین و با دوامترین انیس و همدم دوستان خویشى...، و دلهایشان شیداى توست. اگر غربت، آنان را به احساس تنهایى گرفتار سازد، یاد تو به آنان انس و الفت مىبخشد.(2)
انسان، بدون یاد خدا، در این دنیا غریب و تنهاست. احساس فقر و کمبود اقتصادى، احساس ضعف و ناتوانى، احساس پوچى و بىهدفى، و احساس بىکسى و بىپناهى، بر ذهن و زندگى انسان، گَرد اندوه و غم مىپاشد و امید و نشاط را از او مىگیرد. هیولاى سیاه خطرها، کمبودها و ابهامها، آفاق زندگى را تیره و تار نشان مىدهد.
انسان، خود و همه جهان را در چهار راه حادثهخیز فقر و بیمارى و پیرى و در نهایتْ مرگ مىبیند و با خود مىاندیشد که: در این کانون حوادث و آفات و آسیبها و خطرها چه باید کرد؟ و به کجا باید پناهنده شد؟ کدام پناهگاه، امنتر و مطمئنتر است؟ و کدام نیروى آگاه و توانمندى مىتواند انسان را در زیر چتر حفاظت خویش، سامان دهد.
یاد خدا، نقطه امید انسان در برابر همه خطرها و گنجینه بىزوال و بىکران انسان در برابر همه نیازهاست. یاد خدا، نگاهبانى مطمئن و سایبانى نیکو بر سرِ انسانهاست.
از سوى دیگر، وقتى انسان اوج تدبیر و زیبایى و نظم و آگاهى را در آفرینش خویش و جهان پیرامونش مشاهده مىکند، شیفته و دلباخته «ربّ العالمین» مىشود و مىخواهد تا با مبدأ این همه زیبایى و نعمت، ارتباط برقرار کند و با او به گفتگو بنشیند. میل دارد تا با او انس بگیرد و گوهر حمد و سپاس خویش را به آستانش تقدیم کند. ترانه حمد و ستایش و شکر و سپاس، بر لب هر آفریده او نقش مىبندد و در برابر بزرگترین هنرمند، مهربانترین مهربان، آگاهترین آگاه، و تواناترین توانا، گل واژههاى تکبیر و تسبیح و حمد و سپاس، بر دل و زبان انسان، جارى مىشود و فروتنى و احترام، او را فرا مىگیرد.
انسان آگاه، در برابر الطاف و نعمتهاى بیکران حضرت دوست، سر به سجده سپاس مىگذارد. وقتى بشر، توانایى خدا بر ایجاد حرکتها و آرامشها را مشاهده مىکند، بىاختیار، زبان به شعار: «لاحول ولا قوّة الّا باللَّه» مىگشاید. وقتى کمبودها، نقصها و ضعفهاى خویش و دیگر انسانها و موجودات عالم مادّه را به واقع ببینیم، از اعماق دلمان گل واژه «سبحان اللَّه» جوانه مىزند و آیات تقدیس و تنزیه، نمودار مىگردد. بدون استمداد از او هیچ کارى به سامان نمىرسد و همه ضعفها، لغزشها و کاستىها در پرتو عنایات او جبران شدنى، بخشودنى و اصلاحشدنى است.
گل واژههاى اُنس
انس با خدا، انگیزههاى فراوانى دارد و محتواى گفتگوى انسان و خدا، مختلف است که همه، دیدنى و شنیدنىاند.
عبارات زیر، ده «نماد» یاد خدا در زندگى انسان و دیگر آفریدههاى جهاناند:
1) اللَّه اکبر، 2) الحمدللَّه، 3) سبحان اللَّه، 4) لا اله الا اللَّه، 5) الشکر للَّه، 6) لاحول و لا قوّة الّا باللَّه، 7) أستغفر اللَّه، 8) أعوذ باللَّه، 9) بسم اللَّه، 10) اللهم صلّ على محمد و آل محمد.
هر لحظه، هر روز، و هر ساعت، از بام تا شام، آفاق هستى از این زمزمههاى قدسى آکنده است.
هرکس به زبانى سخن از لطف تو گوید:
بلبل به غزلخوانى و قمرى به ترانه
شیوههاى گفتگو
گاهى با خدا آهسته و آرام سخن مىگوییم، گاهى زمزمه و ترنّمى میانه داریم، و گاهى به آواز بلند او را مىخوانیم و با تمام توان، ناله و فغان بر مىآوریم، از او استمداد مىجوییم و «یا رب، یا رب» مىگوییم. درست است که در گفتگو با خداوند باید آداب و وظایف خود را بشناسیم و رعایت کنیم؛ امّا مهم، راهیابى به آستان قدس ربوبى، انس با او و شکفتن گلهاى عشق و اندیشه بر ذهن و زبان ماست. فرشتگان خدا، سرودهاى جاوید نیایش را مىخوانند و هیچگاه، احساس خستگى نمىکنند. پیامبران خدا و امامان معصوم(ع)، آموزگاران بزرگ این نغمههاى قدسى و غزلهاى ملکوتىاند. و شهیدان، آنانىاند که ترانه تسبیح سر دادهاند. چرا انسان، این سرودهاى زیباى زندگى را نیاموزد و شیرینترین و خوشبوترین مایه «آرامش روح» را درنیابد؟
یاد خدا، هم آوایى انسان با نظام آفرینش و کارگزاران هستى، و پاسخگویى به فراخوان پیامآوران توحید، و همگامى با فرشتگان پاک الهى است.
آثار انس
یاد خدا، غبارزدایى از آیینه دلهاست.(3)
یاد خدا، قبلهنماى قلبهاست.(4)
یاد خدا، سایه آرامش روانِ انسانهاست.(5)
یاد خدا، راه و رسم پارسایان است.(6)
یاد خدا، گشت و گذار و تنفّس در بوستان زیباى بهشت است.(7)
یاد خدا، فروغ دل مؤمنان است.(8)
یاد خدا، داروى بیمارىهاى روحى انسان است.(9)
یاد خدا، مایه زندگى دلهاست.(10)
یاد خدا، امواج معرفت و محبّت الهى است که بر ساحل لبهاى عارفان و عاشقان، نمایان مىشود.(11)
یاد خدا، مایه شادى هر انسان پارسا و لذّت اهل یقین است.(12)
شروع کارها با یاد و نام او، پایان تلاشها با سپاس و ستایش او، پناه بردن به خدا در برابر همه آسیبها و آفتهاى برونى و درونى، و گریختن از خطرهاى قطعى و احتمالى، به سوى دژ امن و استوار اوست، و آمرزشخواهى و استغفار از لغزشها و خطاهاى فکرى و عملى و توجّه به عظمت، قداست، توحید، قدرتها و نعمتها و آیات لطف و عنایت الهى، زمینهها و عواملِ انس و الفت و یاد و نیایش و پیوند روحى انسان به آستان قدس ربوبى است.
ذکر خدا، آبِ حیات انسانها و سرچشمه بقاست. در حدیث نبوى آمده است:
کُلّ أحد یموت عطشاناً إلّا ذاکر اللَّه.(13)
همگان، تشنه مىمیرند، مگر کسى که به یاد خداست.
محفل انس
علاوه بر شیوههاى ارتباط فردى، گاهى انسان به صورت گروهى و جمعى رو به سوى خدا مىکند و محفل و مجلس انس، شکل مىگیرد. این گونه یاد خدا، انس الهى و انس انسانها را با هم در مىآمیزد. در این محافل یاد خدا، حرکتى گروهى و جمعى است که نمازهاى جماعت و جمعه، از این ویژگى برخوردارند. از این نگاه، مساجد، بوستان معنوى انسانهاى با ایمان و پایگاههاى پرواز کبوتران عالم قدساند.
از رسول خدا نقل شده است که:
قال: بادروا إلى ریاض الجنّة، فقالوا: و ما ریاض الجنّة؟ قال: حلق الذکر.(14)
فومود: بشتابید به سوى باغهاى بهشت! گفتند: باغهاى بهشتى کداماند؟ فرمود: حلقههاى یاد خدا.
مجالس و محافل دینىاى که انسان را با خدا آشنا کند و درخت معرفت و محبّت خدا و پیغمبران و اولیاى او را در دل انسان بکارد و بارور سازد و او را از اهداف و آرمانهاى زودگذر و شخصى دور کند و به سوى اهداف و وظایف الهى و خدمت به بندگان خدا فرا خوانَد، نمونههایى از محافل انس و بوستانهاى قدسىاند که نسیم آنها روح انسان را به ملکوت مىبَرد و شادابى و شکوفایى و عطر انس و عشق معنوى را در زندگى فرد و جامعه مىگسترَد.
جلساتِ تلاوت و تفسیر قرآن، نقل و تفسیر احادیث معصومان(ع) آشنایى با نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، و برنامههاى معنوى و عبادىاى مثل: دعاى کمیل، دعاى سمات، دعاى ندبه، دعاى صباح، زیارت عاشورا، مجالس ذکر تاریخ و سیره پیامبران، مجالس بزرگداشت اولیاى الهى و شناخت معصومان(ع)، مجالس جشن و سرور مذهبى، و جلسات با صفاى روضه و سوگوارى اهل بیت(ع)، همه و همه، بخشى از محافل انس و یادخدا در صحنه جوامع اسلامى و تاریخ ادیان الهى است. تأسیس، گسترش، تقویت واصلاح و تکمیل این جلسات، کارى ارزشمند و گامى بلند در تزکیه اخلاقى و رشد معنوى و عرفانى نسل جوان است.
مسئولان حوزه معارف و فرهنگ اسلامى، اولیاى دلسوز دانشآموزان و خودِ جوانان عزیز، باید در برگزارى محافل انس و جلساتِ آشنایى با قرآن و زندگى معصومان(ع) بکوشند و مساجد را به بوستانها و گلگشتهاى با صفا و عطرآگین جوانان، تبدیل کنند.
انسان، جز با یاد خدا و انس با او آرام نمىگیرد و حیات و شکوفایى و درخشندگى و طراوت و انسانیت او در سایه انس و آشنایى با خدا شکل مىگیرد. در روایات اسلامى، تشبیههاى زیبایى درباره یاد خدا و یادآوران او آمده است که جایگاه ذکر وانس با خدا را در فرهنگ پیامبران، نشان مىدهد. پیامبر گرامى اسلام فرموده است:
کسى که در میان غفلتزدگان، خدا را یاد کند، چون درختى سرسبز در میان گیاهان خشکیده است.(15)
کسى که در میان غافلان، به یاد خدا باشد، به سانِ رزمندهاى سلحشور در میان فراریان است.(16)
کسى که در جمع غافلان، خدا را یاد کند، مانند زندهاى در میان مُردگان است.(17)
امام صادق(ع) مىفرماید:
مَنْ أکثر ذکر اللَّه أحبّه اللَّه، ومن ذکر اللَّه کثیراً، کتبت له برائتان: برائةٌ من النار، و برائةٌ من النّفاق.(18)
هر کس خدا را بسیار یاد کند، خدا او را دوست بدارد، و هرکس خدا را بسیار یاد کند، براى او دو ضمانتنامه نگاشته شود: ضمانتى در برابر آتش، و ضمانت سلامت از نفاق و دورویى.
همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمود:
ثمن الجنّة لا اله الا اللَّه واللَّه اکبر.(19)
بهاى بهشت، «لا اله الا اللَّه» و «اللَّه اکبر» است.
حال با چه عبارتى خدا را یاد کنیم؟ و در هنگام انس با او چه بگوییم؟ و کجا و کى به سراغ او برویم؟ باید از قرآن و عترت بیاموزیم تا یاد خدا متناسب با آیات الهى، و نعمتها و افعال و ویژگىهاى خداوندى باشد و شعارهاى: توحید، تکبیر، تهلیل، تسبیح، تحمید و شکر و استغفار و استعاذه، هرکدام در جایگاه مناسب و ویژه خویش قرار گیرد. هر رفتار و حادثه، زمان و مکان و اوضاع طبیعى و اجتماعى اندیشه و شعار ونغمه هماهنگ خویش را مىطلبد و ذکر وشعار خاصّى مىخواهد.
درجات انس
یاد خدا، در زندگى فردى و اجتماعى، آثار فراوان دارد. از نظر روانى، زندگى بدون انس با خدا، دشوار و خفقانآور مىشود و به هر میزان که انسان از «انس ربوبى» محروم شود، در تنگناى بیشتر و شدیدترى قرار مىگیرد. میزان انس با خدا در زندگى فردى و اجتماعى بسیار مختلف است و به همان اندازه، افراد و ملّتها از آرامش روحى و امنیت اجتماعى برخوردار مىشوند.
درجات انس و یاد خدا را مىتوان به چند مرحله زیر تقسیم کرد:
1 - انس مداوم و همیشگى که مخصوص اولیاى الهى است: «ذکر دائم».
2 - انس و یادکردِ فراوان، که مؤمنان، به طور معمول از آن برخوردارند: «ذکر کثیر».
3 - انس و یاد اندک خدا، که این ویژگى براى منافقان در قرآن آمده است: «ذکر قلیل».
4 - نسیان خدا، که کافران به طور معمول، گرفتار این حالت هستند: «نسیان خدا».
5 - رویگردانى از یاد خدا، که این مرحله، اوج انحراف و سقوط اخلاقى و معنوى انسان را نشان مىدهد: «اعراض از خدا».
خداوند در قرآن، درباره این مرحله فرموده است:
ومن أعرَض عَنْ ذکرى فإنّ لَهُ معیشةً ضنکاً و نحشره یوم القیامة أعمى. قال: ربّ لم حشرتنى أعمى و قد کنت بصیراً؟ قال: کذلک أتتک آیاتُنا فنسیتَها فکذلک الیوم تُنْسى.(20)
هرکس از یاد من روى گرداند، به راستى او را زندگى دشوارى است، و روز قیامت او را نابینا محشور کنیم. او گوید: «پروردگارا! چرا مرا کور محشور کردى، حال آن که بینا بودم؟». خداوند گوید: «آرى! نشانههاى ما آمد و تو آن را فراموش کردى. این چنین امروز فراموش مىشوى».
آرى! هرکس که با خدا انس دارد، فضاى هستى را دلپذیر و مطلوب مىبیند و با فراموشى خدا و اعراض از وى، زندگى در ظلمت و فضاى بسته و حرکت در حال نابینایى را تجربه مىکند.
قرآن، یادآورى مىکند که یوسف(ع) به دلیل توجّه به غیر خدا، هفت سال در زندان فرعون مصر مىمانَد.(21) و «یونس(ع)» به دلیل تسبیح خدا از شکم ماهى و ظلمات دریا و امواج پُرخروش آن رهایى مىیابد.(22)
پاورقیها
1ـ . مفاتیح الجنان، دعاى جوشن کبیر.
2 . نهج البلاغه، تصحیح: صبحى صالح، خطبه 227.
3 . نهج البلاغه، خطبه 222.
4 . میزان الحکمة، ج 2، ص 970 (ح 6405).
5 . رعد، آیه 38.
6 . سفینة البحار، ج 2، ص 207.
7 . همان، ج 3، ص 207.
8 . میزان الحکمة، ج 2، ص 970 (ح 6404).
9 . همان، ح 6418.
10 . همان، ص 969 (ح 6398).
11 . همان، ص 970 (ح 6425).
12 . همان، ص 965 (ح 6347).
13 . میزان الحکمة، ج 2، ص 967 (ح 6377).
14 . سفینه البحار، ج 2، ص 207.
15 . المَحَجة البیضاء، ج 2، ص 267.
16 . همان جا.
17 . همان جا.
18 . همان جا.
19 . أصول الکافى، محمد بن یعقوب الکلینى، ترجمه: سید جواد مصطفوى، ج 4، ص 284.
20 . طه، آیه 24.
21 . یوسف، آیه 12.
22 . قلم، آیه 48 - 49.
شب شور عالمینه
شب عباس و حسینه
دلای دیوونه ، امشب
همه بین الحرمینه
امشب آسمون چی داره؟
که به پای تو بباره
حنای ماه و ستاره
پیش تو رنگی نداره
همه ارض و سماء
همه اهل آسمان
شده ذکر لبشون
یا سفینة النجاة یا سفینة النجاة ....
تولّد حسین، تولّد خون است:
بیائید می خواهیم، به جشن تولّد عاشورا برویم!
چشم های تیرخوردهء خود را برگیرید؛ دست های اُفتادگی خویش را بردارید ؛ زیباترین زخم های ممکن را در برکنید؛ بیائید برویم.
یا ابا عبدالله! ای برادر زینب!
آن که می خندد، هنوز، مَقْتَل غیرت تو را نشنیده است! آن روز ـ در آن بی آبی ـ تو مگر چه گفتی، که ...